قسمت سوم یادداشت نظریه کاشت، داشت، برداشت به قلم حمید اندرز چمنی
✓ ..قسمت سوم …
….ببینید ، کودکی ما بر سر سفره پدر و مادر سپری میشود. و در خانواده و از پدر، مادر و بزرگترها، چگونه زندگیکردن را یاد میگیریم. خانه میشود کلاس درس و اعضایش معلم. معلمانی که شیوه زندگی را با تجربیاتشان یاد میدهند و امتحانش را جامعه میگیرد. طبیعتا میزان موفقیت فرد در جامعه نشاندهنده شیوه درست تربیت در خانواده است. خانواده دیرپاترین و کوچکترین نهاد اجتماعی در جامعه است.
خانواده چارچوبی است که کودک در آن متولد میشود، نام و پسوند نامش را از آن میگیرد، حرفزدن، فکرکردن، غذاخوردن و لباسپوشیدن را از اعضای آن میآموزد و دست آخر با فراگیری های ریز و درشت ، درست یا نادرست در این نهاد است که خود را برای زندگی در دیگر محیط اجتماعی آماده میکند. لازم است که تاکید داشته باشم ، پدر و مادر مهمترین نقش را در تربیت فرزندان بازی میکنند، اما هرکدام از آنها به شیوهای متفاوت فرزندان را در حوزه تربیت جامعهپذیر میکنند. شیوههای متفاوت تربیت فرزند در خانواده موجب میشود کودک ما که به شرایط فرد بزرگسال در جامعه می رسد و در جامعه مسئولیتهای مختلف را برعهده میگیرد، گاه مطیع و فرمانبردار می شود و گاه خارج از چارچوب انتظارات جامعه عمل میکند و این محصول تربیتی است که در خانواده فراگرفته است. درست یا نادرست مقوله ای بسیار مهم است ، که حتما به آن خواهیم پرداخت .
انسان در زندگی دوبار متولد میشود، یکبار زمانی که در روز تولدش به دنیا میآید، دوم زمانی که با کمک پدر و مادر، بایدها و نبایدهای اجتماعی و فرهنگی و…. زندگی را یاد میگیرد. این تولد برخلاف اولی که در یک لحظه اتفاق میافتد، حاصل یک فرآیند تربیتی ، یادگیری طولانی مدت است.
در فرآیند تولد دوم، فرد برای زندگی در محیط های دیگر اجتماعی چون مدرسه ، جامعه آماده میشود و خانواده مهمترین نقش را در آن در کنار نهادهایی چون مدرسه و جامعه برعهده دارد چرا که در خانواده است که کودک متولدشده از حالت فطری به یک انسان اجتماعی تبدیل میشود، اما در هر خانواده کودک به طریقی متفاوت برای زندگی اجتماعی آماده میشود، و این تفاوت ها در تربیت شدن فرد ، اجتماعیشدن وی را از جامعهای به جامعه دیگر عمیقتر می نماید. تفاوت شیوههای تربیتی در کشورهای آسیایی نسبت به کشورهای اروپایی و آمریکایی بسیار متفاوت و ملموس است. که به آن اشاراتی خواهیم داشت مختصر و مفید .
■ عناصر اصلی در فرآیند تربیت فرزندان در همه خانواده ها سهگروه از افراد نقش مهم و تعیینکنندهای در تربیت فرزندان ایفا میکنند و در این فرآیند یادگیری و تربیت، پدر و مادر مهمترین ایفاکننده هستند. والدین برای کودک منبع آرامش، محبت، تغذیه و مراقبت هستند و بهعنوان الگویى براى آنان محسوب مىشوند. تقلید کودکان از والدین انتخابى نیست و ماهیت انسان او را به این تقلید و همسویی میکشاند. کودکان بیشتر از آنکه به گفتار والدین عمل کنند، رفتار و عمل او را مدنظر قرار میدهند و گفتن این جمله: این ” کار اشتباه است، انجام نده ” تا زمانی که والدین آن را انجام میدهند،هیچ کمکى به خوددارى فرزند از این کار نمیکند. والدین نزدیکترین فرد به کودک محسوب میشوند و بیشتر ویژگیهای اخلاقی او در پی مراوده با این افراد نقش میبندد.
در خانواده های ما مادر، فردی است که هر لحظه و هرجا نگاهش به کودک معطوف است. مادر، از نوزادی تا بزرگسالی کودک را تحت حمایت قرار میدهد و در کنار عشق و محبت از او مراقبت میکند و پدر، نقش الگویی دارد. فردی که در کنار قاطع و منصفبودن، پشتیبان کودک است و در همه شرایط، کودک تلاش میکند شخصیت خود را به شخصیت پدر نزدیک کند.
بر اساس مطالعاتی که در کشورهای مختلف از جمله جنوبشرقی آسیا صورت گرفته است ، نشان میدهد کودک در ده ویژگی رفتاری بیشتر از رفتار پدر و در پنج ویژگی بیشتر از رفتار مادر تاثیر میپذیرد.” اعتمادبهنفس و تقوا” دو ویژگی رفتاری مهمی هستند که به ترتیب از پدر و مادر گرفته میشوند. کودک ۶١ درصد از ویژگی اعتمادبهنفس خود را از پدر و ۶۴,۵ درصد از ویژگی تقوای خود را از مادرش دریافت میکند. خواهر و برادر بزرگ کودک نیز اهمیت زیادی در تربیت او دارند و در برخی از ویژگیها برادران و در برخی دیگر خواهران تاثیر بیشتری بر شخصیت و رفتار کودک میگذارند.
مطالعه روی کودکان ویتنام از کشورهای آسیای جنوبشرقی نشان میدهد کودکان اعتمادبهنفس، تقوا، هوش، صبر، مستقلبودن، ریسکپذیری، حسادت، تقلب، دزدی و مهماننوازی را بیشتر از برادرانشان و صفات تحمل، آرامش و صداقت را بیشتر از خواهرانشان میگیرند. در کنار رفتارها و خصلتهای خوبی که برادر بزرگتر به کودک منتقل میکند. روانشناسان معتقدند بیشتر رفتارهای خلاف عرف و قانون از طریق این عضو از خانواده به کودک منتقل میشود، در نتیجه موفقیت والدین در تربیت فرزندان بزرگتر در تربیت فرزندان کوچکتر بسیار بااهمیت است. در اکثر کشورها با گذشت زمان، پیشرفت صنعت و مدرنشدن، شکل خانواده تغییرات بسیاری میکند.
یکی از جنبههای تغییر در خانواده، محدود شدن اعضای خانواده است. در خانوادههای امروزی که از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده، حضور پدربزرگ و مادربزرگ در کنار اعضای خانواده کمتر دیده میشود، اما در بسیاری از کشورهای آسیایی و همچنین کشور ما، هنوز هم خانوادههایی هستند که پدربزرگ و مادربزرگ در کنار آنها زندگی میکنند یا به دلیل شاغلبودن مادر، کودک ساعات زیادی از شبانهروز را با پدربزرگ و مادربزرگ خود میگذراند، همین امر موجب افزایش تاثیرپذیری شخصیت کودک از این نسل میشود.
مطالعات نشان میدهد در کشورهای آسیایی ازجمله کشور ما نقش پدربزرگ و مادربزرگ در تربیت فرزندان بسیار بااهمیت است و کودکان همان ویژگیهایی را که از پدر خود یاد میگیرند، از پدربزرگ و همان ویژگیهایی را که از مادر خود یاد میگیرند، از مادربزرگ خود نیز میآموزند.
پدربزرگ و مادربزرگ با داشتن تجربه فراوان از زندگی میتوانند کودک را برای تبدیلشدن به یک شهروند متناسب با جامعه آماده کنند. برخلاف کشورهای آسیایی در کشورهای غربی به جای پدربزرگ و مادربزرگ، مهدکودکها نقش چشمگیری در تربیت فرزندان برعهده دارند. که متاسفانه بسیاری از شرایط ها در جامعه کنونی ما دست بدست هم داده اند تا این شیوه در ایران روز بروز از فراوانی و رشد بالایی برخوردار شود و کودکان سرزمین ما در حالیکه هنوز مست خواب خوش مرحله تربیت را با تمام نیازهای روحی و روانی در آغوش مادران و محیط خانواده به تناسب ونیاز درک نکرده اند پا به حریم آموزش و مثلا تربیت در مهد کودک ها می گذارند و این یعنی همون مسائل کلان ما در حوزه های تربیت و اموزش که سالها نیاز به بررسی ها دارد …
. ( این بررسی ادامه خواهد داشت )
به پیج اینستاگرامی «شهروندالبرز» بپیوندید
instagram.com/shahrvand.alborz